نور خورشید و رازهای سلامت که احتمالا نمی دانیم! : نیلوبلاگ

ساخت وبلاگ

عصر ایران - جماعت یا انبوه خلق (Crowd) در علوم سیاسی به جمعی پرتجانس گفته می‌شود متشکل از افراد هیجانی، نفوذپذیر، با سرعت واکنش بالا، مقلد، تلقین‌پذیر، و بی‌سازمان که معمولا در یک جا گرد می‌آیند و با یکدیگر ربط می‌یابند و به جنب‌وجوش می‌پردازند.

در جریان این جنب‌وجوش، چون هر کس تحت تاثیر دیگران قرار می‌گیرد و به نوبه خود بر دیگران تاثیر می‌گذارد، هیجانات نسبتا مشابهی که به صورت فریاد و کف زدن و مشت گره کردن و احیانا یورش و خرابکاری تظاهر می‌کنند، در جمع به وجود می‌آید.

جماعت در اشخاص سه تغییر مهم پدید می‌آورد: در هم شکستن فردیت، کنش خودبه‌خودی، احساس ایمنی.

عوامل مهمی که باعث حفظ جماعت و تحکیم تجانس آن می‌شوند، عبارتند از: تمکین به رهبران، وسعت جماعت، نظم.

هر چه نظم خودبه‌خودی جماعت بیشتر باشد، فردیت‌ها با سهولت بیشتری در جمع مستهلک می‌شوند. از این رو، رهبران جماعت‌ها می‌کوشند که رفتاری منظم و موزون در جماعت‌ها ایجاد کنند و به این منظور از شعارهای یکنواخت و حرکات موزون و سخنان مسجع و شعر و آواز سود می‌جویند.

گوستاو لوبون (1931-1841) فیلسوف فرانسوی در کتاب "روانشناسی جماعت‌ها" می‌گوید فعالیت روحی جماعت‌ها مرکب است از: اذهان مطیع و منکوب.

در جوامع مدرن، جامعه باید نوع جدیدی از رهبران را برای جماعات تدارک بیند. در غیر این صورت اشخاص عوام‌فریب، جماعات را آلت دست خود قرار خواهند داد.

با این حال هیجانات دسته‌جمعی همواره ناشی از دلایل و انگیزه‌های اجتماعی است و نمی‌توان به نحو مطلق از رفتار غیرارادی انبوه خلق سخن گفت.

معمولا انقلابیون و رژیم‌های توتالیتر به جماعت یا انبوه خلق علاقه دارند چراکه حضور جماعت انبوه را نشانۀ مشروعیت اهداف و اقدامات خودشان می‌دانند. ولی تجربۀ تاریخی نشان می‌دهد که گذشت زمان از اثر "مشروعیت‌بخش" جماعت می‌کاهد و بسی حرکات سیاسیِ متکی به پشتیبانی جماعات، بعدها در داوری تاریخ، مردود شمرده شده‌اند.

جماعت یا انبوه خلق می‌تواند بازیچۀ دست رجال سیاسی یا شرایطی خاص شود چراکه در جماعت، فردیت غایب است و در غیاب فردیت نیز تفکر معنایی ندارد. به قول هایدگر: تفکر در تنهایی ممکن می‌شود.

حتی در بسیاری از موارد، افرادی که در این تظاهرات یا آن انقلاب، بخشی از "جماعت" می‌شوند، بعدها بابت رفتار سیاسی‌ گذشته‌شان پشیمان می‌گردند و یا حضورشان را در آن جماعت انبوه و انقلابی، انکار می‌کنند.

انقلاب در فرهنگ سیاسی جهان جدید، پدیده‌ای ذاتا مشروع است. یعنی این حق برای مردم هر کشوری در فرهنگ سیاسی مدرن پذیرفته شده است که حکومت و هیئت حاکمۀ کشورشان را برکنار کنند. بنابراین انقلابیون به حضور مردم در خیابان‌ها نیاز دارند.

اما حکومت‌هایی که علاقۀ چندانی به صندوق رای ندارند، به حضور مردم در خیابان‌ها در جهت تایید سیاست‌هایشان اهمیت می‌دهند.

در غرب، در فرهنگ سیاسی افراد مدافع "انقلاب"، واژۀ "مردم" (people) بار معنایی مثبت دارد و فراتر از واژگان جمعیت (population) و جماعت (cowrd) است. این دو واژۀ اخیر بار معنایی خنثی یا بعضا منفی دارند ولی واژۀ "مردم" همواره بار معنایی مثبت دارد از نظر انقلابیون و مدافعان پدیدۀ "انقلاب".

در فرهنگ اسلامی نیز از آنجا که ذکر شده است "یدالله مع الجماعه"، برخی (و نه همه) حساب "جماعت" را از "جمعیت" جدا می‌کنند و جماعت را به عنوان "مردم هدایت شده" و جمعیت را به معنای "مردم هدایت نشده" می‌دانند.

در واقع مدافعان بلاشرط انقلاب معتقدند "صدای مردم صدای خداست" ولی مدافعان مشروط انقلاب، بسته به اینکه در کدام اتمسفر فرهنگی و سیاسی می‌زیند، جماعت از برتر از جمعیت و people را برتر از population می‌دانند.

بر این سیاق خواسته‌ها و حرکات سیاسی "مردم" (people) و "جماعت" مشروعیت دارد.

اما این تفکیک‌ها ربط چندانی به علوم سیاسی ندارند. در علوم سیاسی مفهوم "جماعت" (cowrd) تقریبا مترادف است با "تودۀ مردم".

تودۀ مردم اگرچه به کار انقلاب می‌آید ولی سرشت دموکراتیک ندارد. یعنی برآمده از تشکل‌های جامعۀ مدنی و حاوی افراد و گروه‌های متمایز نیست بلکه با از بین بردن هر گونه تمایزی میان اعضای تشکیل‌دهنده‌اش، حاوی تک‌صدایی است و در خدمت تولید یا بازتولید پدیده‌ها و وضعیت‌های غیردموکراتیکی مثل اقتدارگرایی.

نور خورشید و رازهای سلامت که احتمالا نمی دانیم!...
ما را در سایت نور خورشید و رازهای سلامت که احتمالا نمی دانیم! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parham84 بازدید : 44 تاريخ : دوشنبه 7 فروردين 1402 ساعت: 0:37